سفارش تبلیغ
صبا ویژن

استادی به روی ویلچر

ارسال  شده توسط  گل نرگس در 91/7/22 12:29 عصر

بسم رب الشهداء و صدیقین

امروز یک روز پاییزیه .... روزهای پاییزی گاهی برای من غمگین بوده شاید غم روزهای پاییزی از ریزش برگهای زرد و خشک باشه که وقتی زیر پا می رن خش خش صدا می کنند یک چیزی شبیه آه آدمی...
و من قول داده بودم در این صفحه نه فقط از شهدا که از انسان های عاشقی بنویسم که هنوز بین ما هستند؛
سفر به شهر همدان و دیدار با شهدای الوند به همراه گروه فرهنگی دیدار برای من پر از خاطره بود و اینجا تصمیم دارم از خانواده ای بنویسم که دوستدارم الگوی من در زندگی باشند خانواده ای 4 نفره...
وارد خانه ی جانباز شدیم، ایشون بر روی ویلچر بودند و ما نشستیم تا حرفهای این عزیز و بشنویم  تصمیم این عزیز مبنی بر ادامه تحصیل ایشان در دانشگاه برای من خیلی جالب بود ایشان خواندند و دکتر شدند این کار انقدر که در نوشته من آسون هست نبوده و حتما روزهای پرتلاشی و رو طی کردند تا اینکه شدند استاد ریاضی دانشگاه بوعلی سینای همدان.
دکتر برامون از رابطه ای که با شاگردانشون دارند صحبت کردند اینکه روز اول که برای تدریس سرکلاس درس حاضر شدند و تعجب دانشجوها که چطور استادی روی ویلچر ریاضی تدریس خواهد کرد؟!
ولی در طی روزهای بعد دانشجویان شیفته این استاد و رابطه و تدریس ایشون می شن
وقت رفتن از خانه دکتر بود ولی دکتر با همان ویلچر تا دم در به بدرقه ما آمدند و من خواستم بگویم دکتر سپاسگزارم.

اون روز برای من روز سبزی بود به همراه احساس یک روز پاییزی...
آه آنروز بماند برای خودم.... 


یاد شهدا

ارسال  شده توسط  گل نرگس در 91/3/30 6:6 صبح

بسم رب الشهدا 

این نوشته تقدیم به شهدا و بازماندگان هشت سال دفاع مقدس همچنین شهدای نسل سوم به خصوص شهید حجت الله رحیمی .

شهید حجت الله رحیمی


آخرین خنده گل روزی است که به روز سفر معروف است

آخرین شعله شمع رو به خاموشی بود

روز سفر نزدیک بود

آنگاه آخرین خنده گل بود

آخرین برگ درخت افتاد

گلها آخرین گل بودند

آخرین اشک ها بودند

بادها آخرین باد

برگها...

آه برگها تکه پاره شده بودند

آن بزرگوار پرپر شده بود

پاها گم شده بود

آن عزیز آن قهرمان دیگر نبود در بینمان...


رهایـــــی

ارسال  شده توسط  گل نرگس در 91/3/13 10:39 صبح

بسم رب الشهدا

یه وقت خوابی خواب غفلت و با هر ضرب و زوری هست زندگی رو می گذرونی بعد صبح پا می شی می بینی بیدار شدی به نعمت هایی که خدا بهت داده فکر می کنی راه هایی که توش قرار گرفتی همه نعمت بوده بعد می بینی انقدر نا شکری کردی که دیگه نعمت ها رو نمی دیدی.

برای خدا کار کن

حالا پا شدی از خواب غفلت شکر می کنی دیگه همه چی عوض می شه گریه ت می گیره احساس می کنی یکی دعات کرده... اون وقت با هر چی برخورد می کنی می بینی تو همون راهی قرار می گیری که می خواستی؛ راه مستقیم راه شهدا....

این روزها چقدر دلتنگ شهدا هستم...


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >