بسم رب الشهدا

تازه برگشتم از سرزمین نور. چه روزهای قشنگی بود. سال تحویل با روضه امام حسین علیه السلام شروع شد. توی شلمچه کنار شهدا... احساس خوبی داشتم یک احساس ناب با قلبی پر از عشق برای تمام دوستانم دعا کردم و نشستم پیش کاروانی که سینه زنی می کرد. شهدا خیلی سرشون شلوغ بود کلی مهمون داشتن تازه خیلی هم زیبا شده بود بچه های خادم شهدا حسابی به مناطق رسیده بودن با هفت سین های جنگی و گذاشتن مداحی و گلهای لاله و... خلاصه خیلی قشنگ شده بود.

عنایتی به این دل خسته کنید

جای همه دوستان خالی. اولین اشک و امسال واسه امام حسین علیه السلام ریختیم و اولین خنده من هم توی شلمچه بود... مدام آرزو می کردم که ای کاش میذاشتن پیششون بمونم خیلی دلم گرفته. نیومده دلتنگم بد جور. وقتی بچه های کوله بار و دیدم که 10 روز مهمون شهدا هستن دلم گرفت که کاش منم لیاقت داشتم و خادمشون می شدم. دلخوشم به گوش دادن قطعه های شهدا.

 

شهدا عنایتی به این دل خسته کنید...